نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 11:56 قبل از ظهر روز پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:نویسندگی , نوشتن , داستان,

 

    یادم می آید یک بار توی یکی از کتابهای روانشناسی ، که روشهایی برای شاد شدن ارائه داده بود، به جمله ی جالبی برخوردم که همراه تعدادی مطلب  به درد بخور دیگر گوشه ای یادداشت کردم تا از خاطرم نرود. ازآن خوشم آمد چون احساس کردم یک جورهایی با راه و رسم های نوشتن مطابقت دارد و از قوانین آن پیروی می کند . در واقع یکی از لذتهای نویسندگی است .

   « فکرهایی را که در هوا شناور است ، بگیرید .» جمله این بود ! درست مقابل این ایده ، من جمله ای از آنتوان چخوف را برایتان نقل می کنم که خالی از لطف نیست. او می گوید :« من ارتشی از تمام مردم در سر دارم که برای بیرون آمدن التماس می کنند و منتظر فرمان منند . » حال این را داشته باشید تا باز حرفهایی از نادر ابراهیمی را برایتان نقل کنم . او معتقد است که فرق بین هنرمند و انسان عادی  در جذب  جرقه هاست و می گوید : انسانهای عادی نیز جرقه ها را جذب می کنند ولی آنها را از دست می دهند اما انسانهای هنرمند از جرقه ها استفاده می کنند و اصولآ جرقه ها ، انسانهای هنرمند را به راحتی رها نمی کنند . گاه سالها طول می کشد تا جوانه هایی که به ذهن نشسته ، آماده ی باروری شود .

   جرقه هم چون نتیجه ی به هم خوردن دو قطعه سنگ چخماق است که یکی از دو سنگ ذهن آدمی است و دیگری مسائل جاری در گرداگرد آدمی .(البته گاه این مسائل در درون ذهن جای می گیرند و می لمند ، بی آن که بلافاصله تولید جرقه کنند اما در زمان مناسب ، خود به خود به جرقه تبدیل خواهند شد .)(1)

   خوب نظرتان چیست ؟ در واقع استنباط شما درباره ی جملات بالا چگونه است ؟ شاید آن نتیجه ی مشترکی که همه ی ما بتوانیم با نگاه و فکر و البته کمی قواعد ریاضی (قانون استنتاج) درک کنیم این باشد که یک نویسنده ، باید نخست موادخامی را به هر صورت ؛ از گفته های آدمها گرفته تا روابط بین شان ، ظاهر آنهاو محیط پیرامون شان ، علاقه ها و دلمشغولیها، نگرانیها و غمها ، شادیها و لذتها و هر چه  که می تواند به عنوان جزئی از کار برای نوشتن و در طیف بزرگ تر خوانندگان  در عین حال جالب توجه  بودن ، تفکر انگیز و خراش دهنده ی اعماق ذهن اودر جایگاه یک انسان واقعی باشد،به شدت جذب کند .این پیدا کردن مواد ناب به این معنی است که در حقیقت یک نوشته باید همواره بتواند در درون خواننده ی خود نشانه ای به جای بگذارد که مدام همراه او بوده و یادآوریهای خاص خود را همواره گوشزد کند . . یک علامت مثبت ! و شاید همه ی ما ، از دوران کودکی تا به حال این زخمها و خالکوبیهای نامرئی را به اشکال مختلف در جای جای وجودمان داشته باشیم . قصه ها و داستانها به طورحتم هر کدام نقشی در طرز رفتار و روش زندگی  ما گذاشته اند .

   دور نشویم .

    پس  برای نوشتن، ابتدا مصالحی را باید به عنوان سازندگان یک داستان وارد کارگاه ذهن کرد و بعد بنا به شرایطی  که  برای هر داستان پیش می آید ( والبته بیشتر الهامی وهمان جرقه واری است که گفتیم ) آنها را مجبور ونه، مأمور به تخلیه مکان کرد . از یک حالت شیمیایی به موقعیتی فیزیکی. از یک حس روحی به ظاهری جسمی . از حالت بالقوه به وضعیت بالفعل .و ازعالمی مجاز به دنیایی واقعی...

(1) مراحل خلق داستان، محمد حنیف، 1376،انتشارات سوره


نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 10:50 قبل از ظهر روز سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:اژدهای درون , فضای مجازی , نوشتن , حس درونی , عوالم کلاسیک , فضایی نوستالژیک,

.سلام !  . بابت تأخیر طولانی ام عذرخواهی می کنم

این روزها با جلو کشیدن ساعت از قدیم به جدید ، کلی اوقات شبانه روزمان کش آمده و دمای هوا و شکل و شمایل کره زمین و بسیاری دیگر از حاشیه ها و فرعیات زندگی هم مزید علت شده و دست به دست هم داده اند که اژدهای درونمان (درونم) _که اتفاقا سال سال اوست _ سر از خواب زمستانی برداشته و قصد کارهای نو و بزرگ کنیم . البته با پانزده روز تأخیر تدبیر خردمندانه ای است !

نمی دانم حس و حال شما در مورد فضای مجازی چگونه است اما برای من همیشه نوشتن روی کاغذ یک لذت دیگری دارد . یک حس درونی اقناع کننده ای دارد که قابل وصف نیست .خب البته قلم مجازی هم محسنات خودش را دارد اما شاید بتوان به نوعی تفاوتشان را این گونه بیان کرد که شما آن احساس خوشایندی را که موقع « تماشا کردن » یک آلبوم عکس دارید هرگز با « نگاه کردن » به یک فیلم _هر دو از نوع خانوادگی اش_ کسب نخواهید نمود . البته این نوعی نظر شخصی است و هر کس عوالم و درونیات خاص خودش را دارد اما به هر رو آدم هر چند قابلیت عادت کردن و خو گرفتن و اهلی شدن نسبت به چیزهای نو وجدید را دارد اما گه گاهی هم پیش می آید که رشته های نامرئی روح او را به « عوالم کلاسیک » و «فضایی نوستالژیک» متصل می کنند ، طوری که حالش را دگرگونه خواهد شد و ... 

این ها را داشته باشید تا بعد.


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد